داستان هایی از یک جنگل دوردست_3
کلاغ سفید
کلاغ سفیدی بود که در گله کلاغهای سیاه چون لکه ای که مرکب بر ملافه سفید می اندازد، توی ذوق می زد. همه کلاغهای سیاه از این بایت شرمنده بودند. یک روز دیگر طاقتشان طاق شد و او را با مرکب سیاه کردند. اما بدبختانه همان روز، بعد از هفت سال خشکسالی باران سختی بارید و کلاغ سیاه شده دوباره همچون لکه ننگی بر پیشانی گله کلاغهای سیاه خودنمایی می کرد. هر چه کلاغ سفید استدلال کرد که فعلا بارش باران بعد از هفت سال خشکسالی مهم تر از سفید بودن اوست به خرج هیچکدام از کلاغهای سیاه موقر نرفت. پس مجمع دموکراتیک کلاغان را تشکیل دادند و همه به طرد کلاغ سفید از جامعه کلاغان سیاه رای دادند. حتی کلاغ سفید هم بالش را بالا برد. چون دید رای مخالف دادن او را به دو تا لکه ننگ تبدیل می کند. پس ترجیح داد همان لکه ننگ سفید بودن برایش کافی است و بهتر است آن را با لکه ننگ مخالفت بدتر نکند. اما همه کلاغان سرش داد زدند که بالتو بکش! کدوم خری باور می کنه که در یک دموکراسی همه صد در صد متفق القول اند؟ همیشه یک درصد را برای چنین خرهایی باید زیر سر داشت. خری که تصادفا از آنجا می گذشت، سرش را به علامت موافقت تکان داد. اما هیچ کلاغی نفهمید که با کدام بخش از حرفهایشان موافق است. آن صد در صد یا آن یک درصد. به هر حال، کلاغ سفید از جامعه کلاغان طرد شد. او که یکپارچه خشم و غصه بود، به فکر انتقام افتاد. در همان حین یک سرگین غلطان از آنجا رد شد و فکر بکری به سر کلاغ سفید خطور کرد. پیش جامعه غیر دمکراتیک سرگین غلطانها رفت و گفت : شما سرگین غلطان نیستید بلکه یک کارخانه اسلحه سازیید. و چون سرگین غلطانها نفهمیدند چه می کوید با همان مرکبی که از خانه قبلی اش آورده بود، برای آنها شکل یک توپ جنگی را کشید. سرگین غلطانها باز نفهمیدند اما همه با هم سر تکان دادند تا کلاغ سفید فکر نکند که هیچ چیز بارشان نیست. لوله توپ را هم از بامبوهایی که از پانداها گرفته بود، ساخت و با ارتشی از سرگین غلطانها به جامعه کلاغهای سیاه یورش برد. اینکه سوخت پرتاب گلوله های توپ های سرگینی اش را از کجا آورده بود، این را حتی من هم که از جغد دانا بیشتر می دانم هم نفهمیدم. به هر حال کلاغهای سیاه تار و مار شدند و پذیرفتند که از این پس یک درصد کلاغ سفید به تمام نود و نه درصد کلاغهای سیاه می ارزد و از این به بعد همه نامه های مهم باید با رنگ سفید نوشته شود.
نتیجه اخلاقی :
آن بالا نوشته شده اما چون به رنگ سفید است شما نمی بینید.